می دانم که به واسطه زیبای ایرانی بودنت هر پگاه روز را به امید روشن نگاه داشتن چراغ زندگیت /از خواب ناز بر می خیزی و سامان دادن همسر و فرزند و زندگی اولین دغدغه توست .
می دانم که گاه حتی خویش و نیازهایت را در پس چرخش سریع عقربه های ساعت گم می کنی /چشم هایت با زنی که در آینه نگاهت می کند غریبه می شود و بیم انگ بی مسولیتی و دلبریدن از خانواده دروازه لب هایت را به روی هر گونه اعتراض و مخالفتی می بندد.
می دانم دلت می خواهد دمی برای خود باشی و حرفهایی را که نمی شود برای کسی
گفت بگویی و دل را سبک کنی / می دانمت /
خواهرم "باغ رزان "خلوت گاهی است که تو و تمامی خواهران من می توانید با قدم زدن در آن دل سبک کنید و راز و تجربه های خویش با یکدیگر بگویید و فراموش نکنید که شما نیز انسانید و بخش مهمی از همین زندگی که هر روز به سامانش می کوشید / باید سالم و شاداب باشید تا بتوانید باغچه زندگی خویش را نیز با طراوت و شادابی حفظ کنید.
این جا خانه توست چشم براهت هستم.![]()
