سالگرد حادثه تلخ یک بدلکاری :
جنگی که محمد رضاجنگی به راه انداخت / کمری که زیر بار بی معرفتی شکست
آیین باور – ۲۹ خرداد سال گذشته بود که مطلبی را درباره مرضیه علیزاده ورزشکار موفق و دوست داشتنی رشته کیک بوکس ، بادیگاردی و بدلکاری منتشر کردم . آن روزها تازه به گروه هفت پیوسته بود . خوشحال بود و از مربی اش محمد رضا جنگی راضی .
می گفت با پیشنهاد آقای جنگی مدیر بدلکاران ” گروه ۷ “، چهار ماه است که بدلکاری را شروع کردم .پیج اینستا گرام و فعالیتهایم توجه ایشون را جلب کرده بود و پس از جلسه ای گپ و گفت با دیدن کارهاشون شوق زیادی برای همکاری داشتم . این رشته سختی های زیادی برای خانمها دارد خانواده ام مدام نگران من هستند و از اینکه صدمه ببینم می ترسند و من هم برای اینکه نگرانی هاشون افزوده نشه خیلی از کارهایم را نشان نمی دهم . البته خوشبختانه من تا حالا آسیب ندیده ام .مربی ما آدم کار بلدی است و هنگام آموزش فکر همه جا را می کند. آنالیزهای بیومکانیکی برای بهترین باز خورد با کم ترین آسیب همواره در دستور کارش قرار دارد. تصویربرداری سریال تلاطم به کارگردانی وحید بیطرفان در تهران مینی سریالی بود که مدیر و طراح بدلکاری اش را محمد رضا جنگی به عهده داشت . هم او که مرضیه می گفت کارش را بلد است .
چند هفته بعد پیامی از او دریافت کردم که هنگام فیلمبرداری دچار سانحه شده و کمرش شکسته است . بی احتیاطی یا بهتر بگیم قانون شکنی ، بی معرفتی و پرتاب عمدی محمد رضا جنگی مرضیه علیزاده را از ارتفاع ۶ متری برروی زمین انداخته وراهی بیمارستان کرده بود.
وضعیت سلامتی اش را دنبال می کردم اما راضی به شکایت نبود. می شنیدم که جنگی هزیه هایش را به عهده نگرفته و از آنجا که مجوزی برای انجام کارش نداشته و طبعا گروه هم بیمه نبوده و حتا محل فیلمبرداری مجاز نبوده همه توانش را به کار گرفته است تا او را از شکایت به پلیس منصرف کند.
تلاش های دوستان برای راضی کردن او به شکایت چند ماه طول کشید ماه های دردناکی که چند خانواده شبانه روز به پای این ورزشکار ۲۴ ساله و توانمند اشک ریختند و اضطراب کشیدند.
اگر همت دوستان علیزاده و پزشکی اصیل و قسم خورده چون مصطفی محسنی نبود که هزینه عمل را نگیرد اما معجزه ای پزشکی به نمایش بگذارد خدا می داند چه عاقبتی در انتظار این جوان توانمند و شایسته کشور مان بود.
امروز در آستانه یک سالگی این حادثه تلخ، با اطلاع از اینکه محمد رضا جنگی همچنان بدون مجوز با گروهی دیگر از جوانان مشتاق و سری پرشور اقدام به کار کرده است، گفتگویی دیگر با مرضیه علیزاده ترتیب دادم تا بار دیگر جزئیات این حادثه را بررسی کنیم.
شاید مسئولان امور سینمایی، قضایی و حقوقی کشور را متوجه عواقب جبران ناپذیری نماییم که در انتظار دست اندرکاران بی مبالات این گونه فعالیت هاست .
مرضیه برایم تعریف کرد که :
از دوسه ماه قبل آمادگی داشتیم تیزری بسازیم که برای نمونه کار به سینما بره . من تخصص راپل دارم و قرار نبود که بپرم . دوهفته قبل از این برنامه ۱۱ متر از برج میلاد پریده بودم و تعجب همه جلب شده بود که چه طور کسی که فقط ۴ یا ۵ ماهه واردبدلکاری شده می تونه این ارتفاع ، یا از ماشین بپره و دستش را آتش بزنه و از اینجور کارها ، کاری که باید چند سال در اونا تمرین داشته باشی.
روی همین حساب به من گفتن برنامه ریزی کنیم تو کجا بپری گفتم نه من در کاری که خودم تخصص دارم یعنی راپل کار می کنم .اونها اصرار کردن نه جای راپل نداریم و درگیری ها رو تقسیم کردیم تو بپر . زیر بار نرفتم . باز گفتن تو هم پرش بزن هم شیشه رو باسر بشکون .
می دونستم اولین جو گیری آخرین جوگیریته . می دونستم زاویه ها یکذره جابه جا بشه عاقبتم میشه مثل پیمان ابدی و امیر حسین خنجری که سرپایتخت ۵او ن حادثه براش رخ داد .
گفتن باشه از این ارتفاع ۶ متری بپر . گفتم زیر سازیش چیه گفتن کارتن تخم مرغ زیر بار نرفتم. اما گفتن خودت بچین هیچ اتفاقی نمی افته تا ۴ طبقه پرش هم جواب می ده. من اصلا نمی دونستم دارم درست می چینم یا نه. وقتی می چیدم چند نفری هم نظارت کردن کار درست باشه اما تاکید کردم من نمی پرم. احساس امنیت نمی کنم و اصلا حس خوبی به موضوع ندارم . همکارانم را هم واسطه قرار دادم که از من نخواهند در شرایطی که ایمنی اش به نظرم اوکی نیست بپرم مواظب باشین من را پرت نکنند. آقای جوزی هم به آقای جنگی تاکید کرد این وضعیت کارتن تخم مرغها مناسب پرش نیست ولی آقای جنگی زیر بار نمی رفت .
موضوع طرح شد . جنگی موافقت کرد فقط درگیری را می گیریم و سر پرت شدن دوربین کات می ده و تو دیگه مجبور نیستی بپری . توافق کردیم . گفت بیا شاید نظرت عوض شد . تو تمرینات هم لحظه پرش کات خورد و من نپریدم اما به استاد جوزی و چند تا همکار دیگه هم تاکید کردم من نمی پرم گفتن پرتش نکن و جنگی هم موافقت کرد.
اما لحظه ای که هلی شات بلند شد و دوربین گفتن “ضبط رفت”، هوک زدیم و جا خالی و لحظه ای که قرار بود من بزنم و اون جا خالی بده فیلم بردار دیالوگ گفت که: ” بندازش ”
قرار نبود من رو بندازه منتظر کات بودم. آمادگی پرتاب نداشتم. من را گرفت و هول داد که بندازه .خودم را محکم نگه داشتم اما دیدم محمد رضاجنگی داره من را به زور می اندازه . تو دلم گفتم الان کات می دن دوربین کات نداد و جنگی هم من رو که خودمو رو محکم نگه داشته بودم نیفتم با همه توان از زمین کند و پرت کرد پایین .
افتادم زمین … گفتم یا حسین مردم … شاید دوثانیه بود سعی کردم باصورت به زمین نخورم …. ( بغض می کند- دلم شکست – یک ورزشکار محکم با روحیه جنگنده ای که ازش سراغ دارم – این طور دلشکسته و رودست خورده …..) …ادامه داد :
افتادم زمین یک لحظه صدای شکستن استخوانم را شنیدم.فکر کردم مردم . مرگ را به چشم دیدم هیچ کسی بالای سرم نبود .صدای یا حسین فیلمبردار را شنیدم که می گفت نترس من بالا سرتم .پرسید دستات تکون نمی خوره ؟ پاهات؟ گفتم نه هیچ کدوم .
یکی یکی دوستام اومدن بالای سرم سعی می کردن شوخی کنن تا از ترس من کم کنند ولی من واقعا درد داشتم و ترسیده بودم . مطمئن بودم که مردم .
صدای یکی از فیلمبردارها را شنیدم که داد می زد آمبولانس خبر کنین و صدای محمد رضا جنگی که : ” نه ، نه ، مجوز نداریم آمبولانس بیاد اول دوربین های گرون قیمت شمارو ضبط می کنند با ماشین خودمون می بریم .خونه مجوز نداره. پلیس می آد منم می بره .
می گفتم من نباید حرکت کنم می گفت بلند شو پاشو چیزیت نشده . از درد داد می زدم نمی تونم تکون بخورم. من خودم آسیب شناسی ورزشی خوندم اصلا اجازه نمی دم تکونم بدین اون اصرار می کرد بلندش کنین ولی آخر بچه ها زنگ زدن آمبولانس . بیمارستان امام حسین قبولم نکردند . چند جارفتیم یکی می گفت میمیره یکی می گفت فلج میشه یکی می گفت ساییدگی مهره است خوب میشه .
آخر هم فیلمبردارمون یک دوست پزشک داشت به نام مصطفی محسنی که جراحی من را به عهده گرفت و بالیزر و بسیار تمیز چند روز بعد کمر من را عمل کرد .
اما اینکه آقای جنگی حتی پولی در بساط نداشت و تهیه نکرد برای عکس ها و اورژانس اولیه من از یک طرف و دوستان با معرفتم که هم سن و سالهای خودم بودن و چند میلیون پول جور کردن طرف دیگه .
جنگی بی معرفتی کرد. نارو زد به عمد من را پرت کرد . فیلمهایش موجود است اما دادگاه محکومش نکرد . مجوز فعالیتش را باطل نکرد . امور سینمایی دخالت نکرد. تو دادگاه گفت کار بیمه است و مجوز داره کسی ازش مدرک نخواست .
چند ماه گذشت تا من شکایت کردم . چند ماهی فرصت دادم تا شاید برایم جبران کنه اما خب …
من که در سن ۲۴ سالگی یک مهره ال یک شسته و سه مهر تخریب شده دارم و سیمان استخوانی بین مهره های کمرم تزریق شده و آینده قهرمانی ورزشی و شغلیم به خطر افتاده ، حداقل از مراجع قانونی و سینمایی توقع داشتم اگر برای احقاق حق من کاری نمی کنند جلوی فعالیت سینمایی او را بگیرند تا جوانهای دیگر به دام این درد سر ها نیفتند اما هنوز به راحتی آب خوردن تیم تشکیل می دهند و کار می کنند.
با دوندگی زیاد تونستم محکومش کنم به پرداخت ۱۲ درصد دیه کامل اما هر بار اعتراض می زنه و وقت را می خره . بدهی چند تا جوون روی دوشم است و خانواده ام توان جبران این خسارت را ندارند . بیمه نیستم و فکر می کنم اگه همون موقع پیشنهاد مصاحبه ۲۰ و ۳۰ یا رسانه ها را قبول کرده بودم و رسانه ای کرده بودم الان امثال این آقا به راحتی با جان جوان های علاقمند بازی نمی کردند.
مصاحبه زنده انجام داده بودم بی کفایتی این آدمها مشخص می شد.اگه اون فیلمبردارنبود ، دوستای من در یک روز۴۰ میلیون پول جور نکرده بودند پول کارهای کمرم انجام نمی شد. حتا تلاش نکرد که پولی برای هزینه های من جور کند.
حتا دادگاه حرکت این آقا را باحضور شاهد و فیلم به شبه عمد هم محکوم نکرد.
خانه بدلکاران سینما آقای فتحی کارت مربیگری این آقارا باطل نکرد. هیچ توجهی به شکایت من نکرد. سه ماه استراحت مطلق بدون اینکه ایشون به طول درمان محکوم بشه . من نگران آینده ام هستم . گاهی حالم خیلی بد میشه حتا نگران این موضوع هستم که شاید نتوانم مادر شوم اما هیچ کسی نیست نگران حق وحقوق ضایع شده و غرور شکسته من باشه و تنبیهی برای رفتار متهم در نظر گرفته نشده است .
…….
قصه اینجا تمام نمی شود. داستان بی معرفتی و نامردمی تا زمانی که قانون مدافع مظلوم نباشد ادامه دارد .
و ماچشم به راه ترازوی طراز شده حق وباطلیم . سکوت سینما گران ، ورزشکاران و خانواده قانون در داستان های تلخ تکراری از هر چیزی تلخ تر است …
فریبا کلاهی
پی نوشت : لینک مرتبط:
اولین مصاحبه با مرضیه علیزاده :
مرضیه علیزاده رزمی کار و بدلکار :به آینده ای روشن اعتقاد دارم
برچسبها: بدلکاری, مرضیه علیزاده, محمد رضا جنگی, گروه 7